جدول جو
جدول جو

معنی ابوعبدالله واهب - جستجوی لغت در جدول جو

ابوعبدالله واهب
(اَ عَ دِلْ لاه)
واهب، از روات حدیث است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(هَِ)
محمد بن عبدالله بن دینار مکنی به ابوعبدالله ، دانشمندی است از نیشابور و از تصدی مقام افتاء و ریاست دوری میگزید و بکسب مشغول بود و بصبر و قناعت میگذرانید و مازاد قوت روزانه اش را بر فقراء تصدق میکرد و بروزه و نماز و قرآن میپرداخت. در مشایخ اهل رأی عابدتر از وی ندیدم. وی از مذهب ابی حنیفه خوب آگاه بود و مسند را از احمد بن مسلمه و تفسیررا از احمد بن نصر فرا گرفت و از حسین بن فضل و احمد بن محمد بن نصر و عباس بن حمزه و اقران ایشان استماع حدیث کرد. حاکم ابوعبدالله حافظ از وی حدیث شنیده است. وی در کتاب تاریخ خود از او نام برد و گوید: از محمد بن فرا شنیدم که میگفت روزی بر ابی عبدالله بن دینار وارد گشتم و همچنان نزد وی نشسته بودم که فرزند وی ابومحمد بیامد من از وی آب نوشیدنی خنکی خواستم ابومحمد دوان رفت کوزه ای (لیوان سفالی) پر از یخ آورد و بدست من داد و من نوشیدم و به پدرش (ابوعبدالله) گفتم فرزندت ابومحمد از مردان برازنده است، آیا او را دوست میداری. ابوعبدالله بکار خود مشغول بود و پاسخی نداد تا فرزندش ما را ترک گفت. آنگاه ابوعبدالله رو بمن کرد و گفت نزدیک بود گرفتاری خاطری برای من فراهم آوری گفتم چگونه ؟ گفت زیرا فرزند من ابومحمد دنیا را که مبغوض خدا است دوست دارد و من آن چه نزد خداوند مبغوض است دوست ندارم. ابوعبدالله هر ده سال یک بار حج میکرد و هر سه سال یک بار مفرده میگزارد و هنگام برگشتن از آخرین سفر حج بود که در بغداد در غرۀ صفر 338 هجری قمریدرگذشت و فرزندش ابومحمد بر وی نماز خواند در مقبرۀ خیزران نزدیک قبر ابوحنیفه بخاک سپرده شد و من بارها بزیارت قبر وی رفته ام. (از انساب سمعانی ص 267)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
واقد، از روات حدیث است، و زائده و عبداﷲ بن امیّه والد یعلی بن عبید از او روایت کنند
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
کاتب، او راست: ملح النوادر
لغت نامه دهخدا